توسط: bobby در تاریخ: ۱۴۰۲/۰۱/۲۴، 16:34 آنجا یک قهوه خانه بوداما ننشستیم به نوشیدن دو استکان چایچرا؟دنیا خراب میشد اگر دقایقی آنجا مینشستیم و نفری یک استکان چای میخوردیم؟عجله، همیشه عجله...کدام گوری میخاستم بروم؟من به بهانه رسیدن به زندگی، همیشه زندگی را کشته ام.... بخوانید, ...ادامه مطلب
همه ی ما میمیریم.همه ی ما.بدون استثنا، کمی دیرتر. کمی زودتر. یک دفعه ناگهانی.تمام می شویم. یک روز همین خانه ای که سقف دارد خانه عنکبوت ها و لانه ی خفاش ها می شود، همین ماشینی که دوستش داریم زیر باران , ...ادامه مطلب
این تقلاها برای مبتلا نشدن، ضدعفونی کردن ها، ماسک زدن ها، نوعی دفاع و شاید ستایش توام با آذرم از زندگی است. همان زندگی که به قول فروغ با همه پوچی از آن لبریزیم، همان که به قول کیارستمی: تنها چیزی است که داریم!, ...ادامه مطلب