توسط: bobby در تاریخ: ۱۴۰۲/۰۱/۲۴، 16:34
آنجا یک قهوه خانه بود
اما ننشستیم به نوشیدن دو استکان چای
چرا؟
دنیا خراب میشد اگر دقایقی آنجا مینشستیم و نفری یک استکان چای میخوردیم؟
عجله، همیشه عجله...
کدام گوری میخاستم بروم؟
من به بهانه رسیدن به زندگی، همیشه زندگی را کشته ام....
برچسب : نویسنده : abobby-sabalan1 بازدید : 61